واکسن دوماهگی
سلام محمدسجاد عزیزم سلام پسر شیرین من الان که دارم برات مینویسم هنوز تلفن خونه درست نشده که بتونم به اینترنت وصل بشم از خونه عزیزجون با کامپیوتر دایی جونت دارم برات مطلب مینویسم. پسر قشنگم امروز واکسن دوماهگیتو زدی.موقع واکسن زدن من نتونستم تو اتاق بمونم و پاهاتو نگهدارم.عزیزجون(مامان خودم) رو برده بودیم و ایشون زحمت کشید تو اتاق پیشت موند. منم اومده بودم بیرون اتاق.داشتم از استرس میمردم. الهی برات بمیرم بعد از واکسن خیلی گریه کردی.همینجوری اشک از چشمات میومد و مظلومانه به من نگاه میکردی. الان خداروشکر یه خورده آرومتر شدی و خوابیدی. حاضرم خودم دنیا دنیا درد رو تحمل کنم اما تو رو تو این وضعیت نبینم عزیزم. ...
نویسنده :
مامان خانمی
12:13